ویرانی
(حامص) حالت و چگونگی ویران. خرابی. بایر بودن. نامسکون بودن. ویران بودن :
آنکه را خیمه به صحرای قناعت زده اند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست.
سعدی.
|| (اِ) خراب. ویرانه :
همه بوم ایران سراسر بگشت
به آباد و ویرانی اندر گذشت.فردوسی.
بکوشید و ویرانی آباد کرد
دل زیردستان بدان شاد کرد.فردوسی.
سرا و قصر بزرگان طلب تو همچو ربوت
چو بوم چند گزینی تو جا به ویرانی؟
منجیک.
-امثال: آنچه بینند در ویرانی، نگویند در آبادانی.
|| آنجا که مردم در آن ساکن نتوانند شد از سرما و مانند آن. (یادداشت مرحوم دهخدا) :و مغرب آن [ کیماک ] بعضی... ویرانی شمال... که اندر او مردم نتواند بودن. (حدود العالم)... و این ویرانی شمال است که آنجا مردم نتواند بود از سختی سرما. (حدود العالم).
آنکه را خیمه به صحرای قناعت زده اند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست.
سعدی.
|| (اِ) خراب. ویرانه :
همه بوم ایران سراسر بگشت
به آباد و ویرانی اندر گذشت.فردوسی.
بکوشید و ویرانی آباد کرد
دل زیردستان بدان شاد کرد.فردوسی.
سرا و قصر بزرگان طلب تو همچو ربوت
چو بوم چند گزینی تو جا به ویرانی؟
منجیک.
-امثال: آنچه بینند در ویرانی، نگویند در آبادانی.
|| آنجا که مردم در آن ساکن نتوانند شد از سرما و مانند آن. (یادداشت مرحوم دهخدا) :و مغرب آن [ کیماک ] بعضی... ویرانی شمال... که اندر او مردم نتواند بودن. (حدود العالم)... و این ویرانی شمال است که آنجا مردم نتواند بود از سختی سرما. (حدود العالم).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول