اشتباه
[اِ تِ] (ع مص) مانند شدن. یقال: اشتبها؛ اذا اشبه کل واحد منهما الآخر حتی التبسا. (منتهی الارب). مانند چیزی شدن. (زوزنی). مانند شدن. (ترجمان علامهء جرجانی ص 13). چیزی را بغلط عوض چیزی گرفتن. (فرهنگ نظام). چیزی یا کسی را بجای چیزی یا کسی گرفتن : و هرگاه که در آن اشتباهی افتاد ادراک معانی ممکن نگردد. (کلیله و دمنه).
اصل غیرتها بدانید از اله
آن خلقان فرع حق بی اشتباه.مولوی.
|| پوشیده شدن کار و مانند آن. (منتهی الارب). پوشیده شدن کار. (تاج المصادر بیهقی). پوشیده گشتن کار. (زمخشری).
- اشتباه داشتن؛ شبیه بودن. مانند بودن :
فلکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم
به کدام جنس گویم که تو اشتباه داری.
سعدی.
- اشتباه کاری؛ تلبیس. بهم درآمیختن. در کاری خطا کردن.
- اشتباه کردن؛ سهو کردن. خطا کردن.
- اشتباهِ لُپی؛ در تداول عامه، اطلاق کلمهء کتاب مثلاً بر دفتر بطور غلط و اشتباه.
- امثال: اشتباه برمیگردد؛ از نو آغاز میکنیم. از نو میشمریم.
اصل غیرتها بدانید از اله
آن خلقان فرع حق بی اشتباه.مولوی.
|| پوشیده شدن کار و مانند آن. (منتهی الارب). پوشیده شدن کار. (تاج المصادر بیهقی). پوشیده گشتن کار. (زمخشری).
- اشتباه داشتن؛ شبیه بودن. مانند بودن :
فلکی مهی ندانم به چه کنیتت بخوانم
به کدام جنس گویم که تو اشتباه داری.
سعدی.
- اشتباه کاری؛ تلبیس. بهم درآمیختن. در کاری خطا کردن.
- اشتباه کردن؛ سهو کردن. خطا کردن.
- اشتباهِ لُپی؛ در تداول عامه، اطلاق کلمهء کتاب مثلاً بر دفتر بطور غلط و اشتباه.
- امثال: اشتباه برمیگردد؛ از نو آغاز میکنیم. از نو میشمریم.