وه
[وَهْ] (صوت) کلمه ای است که در محل تحسین گویند، و آن را مکرر نیز کنند. (از انجمن آرا) (آنندراج). کلمه ای است که در محل انتعاش طبیعت به طریق تحسین گویند. (برهان). کلمهء تعجب و تحسین و افسوس. (غیاث اللغات). کلمه ای است دال بر تحسین و تعجب و شگفتی :
وه که سدّ ره من جان و دل است
که به سد ره مقری خواهم داشت.خاقانی.
وه که به یک بار پراکنده شد
آنچه به عمری بُدَم اندوخته.سعدی.
وه که گر مرده بازگردیدی
در میان قبیله و پیوند
رد میراث سخت تر بودی
وارثان را ز مرگ خویشاوند.سعدی.
وه چه بخت است این که گر جام شراب آرم به دست
میشود بر دست من از بخت وارون آبله.
وحشی.
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی.ایرج میرزا.
وه که سدّ ره من جان و دل است
که به سد ره مقری خواهم داشت.خاقانی.
وه که به یک بار پراکنده شد
آنچه به عمری بُدَم اندوخته.سعدی.
وه که گر مرده بازگردیدی
در میان قبیله و پیوند
رد میراث سخت تر بودی
وارثان را ز مرگ خویشاوند.سعدی.
وه چه بخت است این که گر جام شراب آرم به دست
میشود بر دست من از بخت وارون آبله.
وحشی.
وه چه خوب آمدی صفا کردی
چه عجب شد که یاد ما کردی.ایرج میرزا.