اشتاب

معنی اشتاب
[اِ / اُ] (اِمص) شتاب. (جهانگیری) (برهان). تعجیل. (برهان). عجله :
نشستند بر نرم ریگ کبود
به اشتاب خوردند چیزی که بود.فردوسی.
که این باره را نیست پایاب اوی
درنگی شود شیر ز اشتاب اوی.فردوسی.
یکایک رسن خواستند آن زمان
به اشتاب بستندش اندر میان.فردوسی.
دو استاد سپاهانی به اشتاب
برون بردند جان از دست غرقاب.عطار.
نقلست که او را دیدند که بنماز میدوید، گفتند: چه اشتاب است؟ گفت: این لشکر که بر در شهر است منتظر من اند. گفتند: کدام لشکر؟ گفت: مردگان گورستان. (تذکره الاولیاء عطار).
سبح للّه میکند اشتابشان
تنقیهء تن میکند از بهر جان.مولوی.
|| (نف مرخم، ق) شتابان. باشتاب. بشتاب :
مرغ عزمش سوی ده اشتاب تاخت.مولوی.
چه باید کرد ایشان را که ایشان
چو برق و باد سخت اشتاب رفتند.مولوی.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.