ول
[وِ](1) (اِ) شکوفه عموماً و شکوفهء انگور خصوصاً، و آن را به عربی فقاع الکرم خوانند. (برهان) (از آنندراج). || گل. (انجمن آرا از مجمع الفرس) (آنندراج). وُل در لهجه ها به معنی گل آمده :
مسلسل زلف بر رو ریته [ ریخته ] دیری [ داری ]
ول [ گل ] و سنبل به هم آمیته [ آمیخته ] دیری
پریشان چون کری [ کنی ] آن تار زلفان
به هر تاری دلی آویته [ آویخته ] دیری.
باباطاهر عریان (از حاشیهء برهان قاطع از فرهنگ نظام).
و به معنی شکوفه نیز فرع همین معنی است. || در تداول لهجه های جنوبی کنایه از معشوق است :
ول من شهربانو نام داره
به دستش شاخهء بادام داره.؟
(1) - در جهانگیری به کسر اول، در برهان به فتح اول و در لهجه ها به ضم اول است.
مسلسل زلف بر رو ریته [ ریخته ] دیری [ داری ]
ول [ گل ] و سنبل به هم آمیته [ آمیخته ] دیری
پریشان چون کری [ کنی ] آن تار زلفان
به هر تاری دلی آویته [ آویخته ] دیری.
باباطاهر عریان (از حاشیهء برهان قاطع از فرهنگ نظام).
و به معنی شکوفه نیز فرع همین معنی است. || در تداول لهجه های جنوبی کنایه از معشوق است :
ول من شهربانو نام داره
به دستش شاخهء بادام داره.؟
(1) - در جهانگیری به کسر اول، در برهان به فتح اول و در لهجه ها به ضم اول است.