وکز
[وَ] (ع مص) دور کردن و راندن. رجوع به وکظ شود. || نیزه زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || مشت زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ترجمان علامهء جرجانی). و گویند با مشت بر چانه زدن. (اقرب الموارد). مشت بر زنخ زدن. (تاج المصادر بیهقی). || سپوختن. (منتهی الارب) (آنندراج). || پر کردن. || دویدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || شکستن. (اقرب الموارد): وکز انفه؛ کسره. (اقرب الموارد) و فعل آن از باب ضرب آید. (منتهی الارب).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول