وکر
[وَ] (ع مص) مهمانی بنای نو دادن. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || مشت بر بینی کسی زدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و این تصحیف وکز نیست. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || به آشیانه درآمدن مرغ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || برجستن کودک. (منتهی الارب). || برجستن آهو. (اقرب الموارد). || پر کردن مشک و جز آن را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || شتاب و کوتاه اندام پرگوشت گردیدن شتر ماده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || دویدن اشتر و اسب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). || (اِ) وکره. آشیانهء مرغ بر درخت. (مهذب الاسماء). آشیانهء مرغ که مرغ نباشد در وی. (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (آنندراج). آشیانهء پرنده هر جا بوده باشد در درخت یا در کوه اگرچه پرنده در آن نباشد. (اقرب الموارد). ج، اَوْکُر، اوکار، وُکور، وُکَر. (منتهی الارب) (آنندراج) :
لفظ چون وکر است و معنی طایر است
جسم جوی و روح آب سایر است.مولوی.
خانه های ما بگیرد او به مکر
برکند ما را به سالوسی ز وکر.مولوی.
لفظ چون وکر است و معنی طایر است
جسم جوی و روح آب سایر است.مولوی.
خانه های ما بگیرد او به مکر
برکند ما را به سالوسی ز وکر.مولوی.