وقیعه
[وَ عَ] (ع اِ) وقیعت. آسیب کارزار. (منتهی الارب) (آنندراج). صدمهء جنگ. (اقرب الموارد). || خنور از شاخ خرما که در وی جامه و جز آن نهند. (منتهی الارب) (آنندراج). || گوآب در سنگ که آب بایستد در آن. (مهذب الاسماء). چاهک کوه یا زمین نرم که آب در وی ایستد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). ج، وِقاع، وقائع. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || (ص) ارض وقیعه؛ زمین که آب را فرونخورد. (منتهی الارب) (آنندراج). || (اِ) کُشش. || فتنه. (منتهی الارب). || غیبت مردم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || رکو که بدان قلم پاک کنند. (زمخشری). || (مص) کُشش کردن. || غیبت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). بد گفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ناسزا گفتن و عیب کردن و غیبت نمودن. (از اقرب الموارد).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول