وعی
[وَعْیْ] (ع مص) نگاه داشتن. (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). || یاد گرفتن. (ترجمان علامهء جرجانی) (منتهی الارب) (آنندراج). || گرد کردن. || به شدن استخوان شکسته بر کجی. || ریم کردن جراحت. || گرد آمدن ریم. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). || آواز و فریاد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). || شنیدن. (اقرب الموارد).
راهکاری امن برای پرداخت آنلاین سفارشات در ووکامرس؛ با سپهر پی تراکنشها را سریع و بدون دردسر انجام دهید.
مشاهده جزئیات محصول