وطا
[وِ / وَ] (از ع، اِ) گستردنی. وطاء. مقابل غطاء (غطا). آنچه از پوشش که بازافکنند بر چیزی :
نه جامه کبود و نه موی دراز
نه اندر سجاده نه اندر وطاست.ناصرخسرو.
در این خانگه غم مقیم است کاو را
به جز پردهء دل وطائی نیابی.خاقانی.
چون وحش پای بند سپهر و زمین مباش
منگر وطای ازرق و مگزین غطای خاک.
خاقانی.
در راه که او را می بردند مؤذنی بانگ میگفت، چون به کلمهء شهادت رسید انگشت از وطا برآورد و فریاد از مردمان برآمد... (تذکره الاولیاء عطار). رجوع به وطاء شود.
نه جامه کبود و نه موی دراز
نه اندر سجاده نه اندر وطاست.ناصرخسرو.
در این خانگه غم مقیم است کاو را
به جز پردهء دل وطائی نیابی.خاقانی.
چون وحش پای بند سپهر و زمین مباش
منگر وطای ازرق و مگزین غطای خاک.
خاقانی.
در راه که او را می بردند مؤذنی بانگ میگفت، چون به کلمهء شهادت رسید انگشت از وطا برآورد و فریاد از مردمان برآمد... (تذکره الاولیاء عطار). رجوع به وطاء شود.