وشق
[وَ شَ] (اِ)(1) جانوری است در ترکستان شبیه به روباه، پوست او را پوستین سازند، گویند هرکه پوستین وشق بپوشد از علت بواسیر ایمن باشد. (ناظم الاطباء) (برهان). حیوانی است بسیار کوچکتر از پلنگ، در رنگ و شکل مثل آن و دنبالهء آن کمتر از شبری، و در تنکابن «پلنگ مول» نامند و در خواص مانند پلنگ و لباس پوست او معین باه و مقوی کمر و مانع عُروض بواسیر و موی سوختهء او جهت جراحات مزمنه نافع است. (حاشیهء برهان قاطع چ معین از تحفهء حکیم مؤمن). یکی از گونه های سیاه گوش. (فرهنگ فارسی معین). جانوری است در ترکستان برابر روباه سفیدرنگ که داغهای سیاه بر آن باشد. (غیاث اللغات) : از کسوت ها... خزها و پوستهای روباه و سمور و پوست بره و وشق باید پوشید. (ذخیرهء خوارزمشاهی).
وشق به کیش چو این قصه گفت گرمانه
ز خشم بر تن وی موی گشت چون خنجر.
نظام قاری.
- وشق نیفه؛ پوستین وشق. (فرهنگ فارسی معین) :
وشق نیفه هایی چو برگ بهار
بنفشه بر او ریخته صدهزار.
(فرهنگ فارسی معین از گنجینهء گنجوی ص365).
رجوع به تحفهء حکیم مؤمن و مخزن الادویه و مفردات داود ضریر انطاکی شود.
|| نوعی از پوستین، و آن در اصل جانوری است. (غیاث اللغات) :
تا گریزی از وشق هم از حریر
زو پناه آری بسوی زمهریر.مولوی.
(1) - لغتی است ترکی- فارسی، در کردی.Loup cervier = vashaq (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
وشق به کیش چو این قصه گفت گرمانه
ز خشم بر تن وی موی گشت چون خنجر.
نظام قاری.
- وشق نیفه؛ پوستین وشق. (فرهنگ فارسی معین) :
وشق نیفه هایی چو برگ بهار
بنفشه بر او ریخته صدهزار.
(فرهنگ فارسی معین از گنجینهء گنجوی ص365).
رجوع به تحفهء حکیم مؤمن و مخزن الادویه و مفردات داود ضریر انطاکی شود.
|| نوعی از پوستین، و آن در اصل جانوری است. (غیاث اللغات) :
تا گریزی از وشق هم از حریر
زو پناه آری بسوی زمهریر.مولوی.
(1) - لغتی است ترکی- فارسی، در کردی.Loup cervier = vashaq (حاشیهء برهان قاطع چ معین).
درگاه پرداخت سداد برای ووکامرس
درگاه بانکی سداد برای ووکامرس، انتخابی مطمئن برای پرداخت آنلاین با امنیت بالا و سرعت عالی در خرید اینترنتی.
مشاهده جزئیات محصول