وسیم کردن
[وَ کَ دَ] (مص مرکب)خوش منظر ساختن. زیبا کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
گفت مژده تو را که عدل ملک
کرد عالم به خلق خویش وسیم.
عطاءبن یعقوب (از فرهنگ فارسی معین از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج2 ص480).
گفت مژده تو را که عدل ملک
کرد عالم به خلق خویش وسیم.
عطاءبن یعقوب (از فرهنگ فارسی معین از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج2 ص480).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول