وسیم
[وَ] (ع ص) وجه وسیم؛ روی نیکو. (مهذب الاسماء). || خوب روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمیل. خوب صورت. (غیاث اللغات). گویند: فلان وسیم؛ ای حسن الوجه. (منتهی الارب) (آنندراج). ج، وسماء، وسام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
قسیم جسیم بسیم وسیم.
(گلستان و بوستان سعدی).
|| زیبا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). خوش منظر. (فرهنگ فارسی معین). || نشان کرده. (آنندراج). نشان کرده شده. (غیاث اللغات از صراح). داغ نهاده.
قسیم جسیم بسیم وسیم.
(گلستان و بوستان سعدی).
|| زیبا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). خوش منظر. (فرهنگ فارسی معین). || نشان کرده. (آنندراج). نشان کرده شده. (غیاث اللغات از صراح). داغ نهاده.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول