وساطت
[وَ طَ](1) (ع اِ) واسطه و وسیله. || (اِمص) میانجیگری و شفاعت. (ناظم الاطباء). || (مص) در میان شدن و واسطه و وسیله شدن. (غیاث اللغات از منتخب و کشف و صراح). || میانجی گری کردن. پادرمیانی یا پامیانی کردن. میانجی شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : جماعتی میان هر دوی ایشان به سفارت و وساطت بایستادند و وصلتی میان ایشان برفت. (ترجمهء تاریخ یمینی). وساطت این حکومت و قطع این خصومت با شمشیر افتاد. (ترجمهء تاریخ یمینی). تا هم سلطان میان ایشان به وساطت برخاست و کار ایشان به فیصل رسانید. (ترجمهء تاریخ یمینی).
- وساطت کردن؛ میانجی شدن. میانجی گری کردن. (ناظم الاطباء).
- || شفاعت نمودن. (ناظم الاطباء).
(1) - در تداول فارسی به کسر اول [ وِ طَ ] تلفظ شود.
- وساطت کردن؛ میانجی شدن. میانجی گری کردن. (ناظم الاطباء).
- || شفاعت نمودن. (ناظم الاطباء).
(1) - در تداول فارسی به کسر اول [ وِ طَ ] تلفظ شود.
درگاه پرداخت ایران کیش برای ووکامرس
با ایرانکیش، پرداخت آنلاین مشتریان فروشگاه ووکامرس شما سریع، ایمن و با پشتیبانی شبکه شتاب انجام میشود.
مشاهده جزئیات محصول