وژول
[وُ] (اِ)(1) طعم و مزهء شور و شوربا. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء).(2) || بجول و استخوان شتالنگ. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کعب [ در زبان عربی ] . (برهان). بچول. (انجمن آرا). بژول.(3) || شور و غوغا. (برهان)(4) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تقاضا. (برهان).(5) تقاضا و انگیز. (انجمن آرا).
(1) - قیاس شوذ با: بشول، بشولیدن (رجوع شود به ژولیدن) به معنی آشفته و پریشان شدن. (حاشیهء برهان قاطع چ معین):
گر من به دست بازی هر غم وژولمی
زیرک نبودمی و خردمند و گولمی. مولوی.
(2) - جهانگیری به معنی «شور» و سروری از مؤید الفضلاء، به معنی «شوربا» نوشته اند و رشیدی بدون اظهارنظر همین اقوال را نقل کرده و هیچیک شاهد نداده اند. ظاهراً شور (شوریدن، پریشان شدن) را به معنی طعم شور گرفته اند. (حاشیهء برهان قاطع).پ
(3) - بژول. بجول. بجل. (حاشیهء برهان).
(4) - ظ. این معنی را نیز از جهت خلط در معنی «شور» نوشته اند. (حاشیهء برهان).
(5) - رشیدی به معنی تقاضا و انگیز و بر این قیاس وژولیدن به معنی تقاضا کردن و برانگیختن کسی را به کاری نوشته. (حاشیهء برهان).
(1) - قیاس شوذ با: بشول، بشولیدن (رجوع شود به ژولیدن) به معنی آشفته و پریشان شدن. (حاشیهء برهان قاطع چ معین):
گر من به دست بازی هر غم وژولمی
زیرک نبودمی و خردمند و گولمی. مولوی.
(2) - جهانگیری به معنی «شور» و سروری از مؤید الفضلاء، به معنی «شوربا» نوشته اند و رشیدی بدون اظهارنظر همین اقوال را نقل کرده و هیچیک شاهد نداده اند. ظاهراً شور (شوریدن، پریشان شدن) را به معنی طعم شور گرفته اند. (حاشیهء برهان قاطع).پ
(3) - بژول. بجول. بجل. (حاشیهء برهان).
(4) - ظ. این معنی را نیز از جهت خلط در معنی «شور» نوشته اند. (حاشیهء برهان).
(5) - رشیدی به معنی تقاضا و انگیز و بر این قیاس وژولیدن به معنی تقاضا کردن و برانگیختن کسی را به کاری نوشته. (حاشیهء برهان).
درگاه آسان پرداخت برای ووکامرس
اتصال آسان پرداخت به ووکامرس برای تسهیل پرداختهای اینترنتی مشتریان؛ سریع، امن و سازگار با تمام کارتها.
مشاهده جزئیات محصول