وزک
[وَ زَ] (اِ) بید مجنون. (یادداشت مرحوم دهخدا). یک قسم درختی که هرگز بار ندهد و پده نیز گویند و به تازی غرب خوانند. (ناظم الاطباء). درخت پده را گویند و آن درختی است که هرگز بار ندهد و به عربی غرب خوانند. گویند اگر کسی را زلو [ زالو ] به گلو رفته باشد آب برگ آن را گرفته بر حلق او ریزند برآید. (آنندراج) (برهان). خشساب. (ترجمهء محاسن اصفهان). از خواص اصفهان درخت خشساب است که آن را وزک میگویند. (ترجمهء محاسن اصفهان). ترنگوت. (فرهنگ فارسی معین) :
خصمت در آب دیده شد گرچه چون وزک
سوزد همیشه زآتش رشک تو چون ورک.
ابوعلی حاجی.
|| وزغ و غوک و چلپاسه. || رومال. (ناظم الاطباء).
خصمت در آب دیده شد گرچه چون وزک
سوزد همیشه زآتش رشک تو چون ورک.
ابوعلی حاجی.
|| وزغ و غوک و چلپاسه. || رومال. (ناظم الاطباء).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول