وزق
[وَ زَ] (اِ) ضفدع. (ذخیرهء خوارزمشاهی) (برهان) (آنندراج). غوک. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قورباغه. (ناظم الاطباء). وزغ. مؤلف سراج نوشته: وزغ به فتحتین غوک و به قاف که شهرت گرفته لهجهء عراقیان است و صاحب برهان حرف اصلی پنداشته با آنکه مکرر نوشته که قاف در فارسی نیست. (فرهنگ فارسی معین از فرهنگ نظام ج5) :
بنگریدم ز سرای همچو ماری وزقو.(1)
سوزنی.
|| خولنجان و نی شیرین. (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: همچو یاری رفقو. (دیوان ص409).
بنگریدم ز سرای همچو ماری وزقو.(1)
سوزنی.
|| خولنجان و نی شیرین. (ناظم الاطباء).
(1) - ن ل: همچو یاری رفقو. (دیوان ص409).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول