وزر
[وَ زَ] (ع اِ) کوه بلند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پناه جای. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). پناهگاه. (ترجمان علامهء جرجانی ترتیب عادل بن علی). معتصم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). ملجأ. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). معقل. (ناظم الاطباء) :
دانم که نیست جز که به سوی تو ای خدا
روز حساب و حشر مقر و وزر مرا.
ناصرخسرو.
دانم که نیست جز که به سوی تو ای خدا
روز حساب و حشر مقر و وزر مرا.
ناصرخسرو.