وزان
[وَ] (نف) جهنده باشد عموماً و تموج هوا را گویند خصوصاً. (آنندراج) (برهان). روان. (غیاث اللغات). وزنده. (ناظم الاطباء). در حال وزیدن :
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است.
منوچهری.
تا بادها وزان شد بر روی آبها
آن آبها گرفت شکنها و تابها.منوچهری.
زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
کآنجا مجال باد وزانم نمیدهد.حافظ.
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است.
منوچهری.
تا بادها وزان شد بر روی آبها
آن آبها گرفت شکنها و تابها.منوچهری.
زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
کآنجا مجال باد وزانم نمیدهد.حافظ.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول