وروک
[وُ] (ع مص) اقامت نمودن در جایی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || توانا گردیدن بر چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || خر زنخ بر روی ران ماده نهادن: ورک الحمار علی الاتان؛ زنخ خود بر سوی ران ماده نهاد خر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || دولا کردن ورک خود را تا فرود آید. (ناظم الاطباء). ورک پیچیدن جهت فرود آمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || بر پهلو خفتن گویا ورک خود را بر زمین نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || بر برسوی ران کسی زدن. (منتهی الارب). زدن بر ورک فلان. (ناظم الاطباء).
راهکاری امن برای پرداخت آنلاین سفارشات در ووکامرس؛ با سپهر پی تراکنشها را سریع و بدون دردسر انجام دهید.
مشاهده جزئیات محصول