اشارات
[اِ] (ع اِ) جِ اشاره. علامتها : و در بسط سخن و کشف اشارات آن اشباعی رود. (کلیله و دمنه). و شرایط سخن آرایی در تضمین امثال... و شرح رموز و اشارات تقدیم نموده آید. (کلیله و دمنه). این سخن از اشارات و رموز متقدمان است. (کلیله و دمنه). زبانها به تحسین عبارات و تزیین اشارات او روان گشت. (ترجمهء تاریخ یمینی ص 367).