ورزه
[وَ زَ / زِ] (اِمص، اِ) حصول. (فرهنگ فارسی معین). حاصل کردن. (برهان) (آنندراج). کار کردن. (فرهنگ فارسی معین). || کشت و زراعت نمودن. (برهان) (آنندراج). || ممارست. || کوشش. (فرهنگ فارسی معین). || نتیجه. (ناظم الاطباء). || صنعت و حرفت. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسب. شغل. (ناظم الاطباء).
- ورزه کردن؛ کسب کردن.
|| کشت و زراعت. (ناظم الاطباء). || (نف) زراعت کننده. (برهان) (آنندراج). کشاورز. زارع. برزگر :
چو ورزه به أبکار بیرون شود
یکی نان بگیرد به زیر بغل.ناصرخسرو.
- گاو ورزه؛ گاو شخم و شیار :
بی تخم و بی ضیاع و یکی ورزه
از خویشتن بساخته دهقانی.ناصرخسرو.
گوشت بر گاو ورزه نیکوتر
زینت مرد دانش است و هنر.سنایی.
|| یابنده و حاصل کننده. || پردازنده. (ناظم الاطباء).
- ورزه کردن؛ کسب کردن.
|| کشت و زراعت. (ناظم الاطباء). || (نف) زراعت کننده. (برهان) (آنندراج). کشاورز. زارع. برزگر :
چو ورزه به أبکار بیرون شود
یکی نان بگیرد به زیر بغل.ناصرخسرو.
- گاو ورزه؛ گاو شخم و شیار :
بی تخم و بی ضیاع و یکی ورزه
از خویشتن بساخته دهقانی.ناصرخسرو.
گوشت بر گاو ورزه نیکوتر
زینت مرد دانش است و هنر.سنایی.
|| یابنده و حاصل کننده. || پردازنده. (ناظم الاطباء).
درگاه پرداخت ایران کیش برای ووکامرس
با ایرانکیش، پرداخت آنلاین مشتریان فروشگاه ووکامرس شما سریع، ایمن و با پشتیبانی شبکه شتاب انجام میشود.
مشاهده جزئیات محصول