وردیج
[وَ] (اِ) ورتک. وردج. (فرهنگ فارسی معین). ورتیج. (برهان) (آنندراج). و آن پرنده ای است کوچکتر از تیهو. بلدرچین. سلوی. (برهان) کرک. (ناظم الاطباء). . رجوع به ورتیج شود :
هلاک ساختم این مرغ نیم بسمل خویش
سحر که مدح جمالش شنیدم از وردیج.
هلاک ساختم این مرغ نیم بسمل خویش
سحر که مدح جمالش شنیدم از وردیج.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول