ودوق
[وُ] (ع مص) نزدیک کسی شدن و قادر گردانیدن وی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد): ودق الیه ودوقاً و ودقاً فی المثل ودق العیر الی الماء؛ ای دنا منه؛ در حق شخصی گویند که به حرص و آزمندی چیزی فروتنی نماید. (منتهی الارب). || آرام یافتن و انس گرفتن به کسی یا چیزی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || فراخ شدن شکم کسی یا روان گردیدن شکم کسی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد از قاموس). || باریدن باران. || تیز گشتن شمشیر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || فروهشته شدن ناف یا برآمدن آن همچو ناف مرد برآمده ناف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول