ودق
[وَ دَ] (ع اِ) نقطهء سرخ که در چشم کلان گردد یا بیماری است در چشم که به سبب آن گوش بیاماسد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) رجوع به وَدق شود. || (مص) وَداق. ودقان. خواهش گشن کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || ودق رسیده شدن به چشم و آن بیماریی است که چشم سرخ گردد. (منتهی الارب). مبتلا به ودق گشتن چشم. (ناظم الاطباء). مرض ودق در چشم پدید آمدن. (اقرب الموارد). رجوع به ودق شود.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول