وجم
[وَ] (ع ص) (رجل...) مرد ناکس کمینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج): وجم سوء؛ مرد بد. (منتهی الارب) رجل سوء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) وَجَم. نشان در راه های دشت یا آن سنگ برهم نهاده سطبرتر و درازتر از اروم که عاد بر پشته ها گذاشته اند جهت هدایت راه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، اوجام. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و در لسان آمده اصل و ریشهء وجم مستدیر و گرد است و سر آن تیز و گفته اند وجم بناها و نشانه هایی است در بیابان که به آن راه یابند. (از اقرب الموارد). || (مص) وجوم. خاموش گردیدن از اندوه و از خشم. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). || ناپسند داشتن چیزی را. || لگد زدن بر سینه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). این لغت یمانی است. (از اقرب الموارد). || مشت بر گردن و سینه زدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || وجم لفلان من کذا؛ رثی له و غم بسببه. (اقرب الموارد).
ایجاد فرم پرداخت کاربردی با پشتیبانی از چندین درگاه بانکی؛ مناسب برای کسبوکارهای خدماتی و فروش اینترنتی.
مشاهده جزئیات محصول