وای وای
(اِ مرکب) پرش. طیران. پریدن. آواز بال مرغان گاه پریدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
فغان از این غراب و وای وای او(1)
که در نوا فکندمان نوای او.
منوچهری (نسخهء خطی از یادداشت مرحوم دهخدا).
روز رزم او بگیرد عزّ عزرائیل جان
روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای.
منوچهری.
(1) - ن ل: غراب بین و وای او، که در این صورت شاهد وای وای در معنی داده شده نیست.
فغان از این غراب و وای وای او(1)
که در نوا فکندمان نوای او.
منوچهری (نسخهء خطی از یادداشت مرحوم دهخدا).
روز رزم او بگیرد عزّ عزرائیل جان
روز بزم او بماند جبرئیل از وای وای.
منوچهری.
(1) - ن ل: غراب بین و وای او، که در این صورت شاهد وای وای در معنی داده شده نیست.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول