واهب
[هِ] (ع ص) بخشنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). دهنده. عطاکننده. جوانمرد. سخی. باسخاوت. (ناظم الاطباء). معطی :
توئی وهاب مال و جز تو واهب
توئی فعال جود و جز تو فاعل.منوچهری.
گوئی(1) هست کفّ واهب او
قهرمان خزانهء وهاب.سوزنی.
ای جود ملک واهب رزقی و جهان را
امید به تست و تو ضماندار وفائی.خاقانی.
به تصدیقی که دارد راهب دیر
به توفیقی که بخشد واهب خیر.نظامی.
(1) - ن ل: گوئیا.
توئی وهاب مال و جز تو واهب
توئی فعال جود و جز تو فاعل.منوچهری.
گوئی(1) هست کفّ واهب او
قهرمان خزانهء وهاب.سوزنی.
ای جود ملک واهب رزقی و جهان را
امید به تست و تو ضماندار وفائی.خاقانی.
به تصدیقی که دارد راهب دیر
به توفیقی که بخشد واهب خیر.نظامی.
(1) - ن ل: گوئیا.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول