وامداری
(حامص مرکب) قرض داری. (آنندراج). وامدار بودن. بدهکاری. مدیونی. مقروضی :
گفت من خود ز وامداری تو
نرسیدم به حقگزاری تو.نظامی.
می کوش که وام او گزاری
تا بازرهی ز وامداری.نظامی.
گفت من خود ز وامداری تو
نرسیدم به حقگزاری تو.نظامی.
می کوش که وام او گزاری
تا بازرهی ز وامداری.نظامی.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول