واشامه
[مَ / مِ] (اِ) باشامه. روپاک. سرانداز. مقنعه. واشام. معجر :
از آن پس داد وی را نامهء ویس
همان پیراهن و واشامهء ویس.
(ویس و رامین).
ز زلفینت مرا ده یادگاری
ز واشامه مرا ده غم گساری.
(ویس و رامین).
دریده ماه پیکر جامه در بر
فکنده لاله گون واشامه از سر.
(ویس و رامین).
رجوع به واشام و باشامه شود.
از آن پس داد وی را نامهء ویس
همان پیراهن و واشامهء ویس.
(ویس و رامین).
ز زلفینت مرا ده یادگاری
ز واشامه مرا ده غم گساری.
(ویس و رامین).
دریده ماه پیکر جامه در بر
فکنده لاله گون واشامه از سر.
(ویس و رامین).
رجوع به واشام و باشامه شود.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول