واسطهء عقد
[سِ طَ / طِ یِ عِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) گرانبهاترین گوهر گردن بند که در وسط آن قرار دارد : سپاس و حمد و ثنا و شکر آفریدگار را عز اسمه که خطهء اسلام و واسطهء عقد عالم را بجمال جلال و رأفت آراسته گردانیده است. (کلیله و دمنه). نصربن احمد که واسطهء عقد آل سامان بود. (چهارمقاله).
صوری که اوست واسطهء عقد اهل فضل
هر نکته از عبارت او جوهر ثمین.سوزنی.
ای سر گره از تو عقد جانرا
بل واسطه عقد آن جهان را.خاقانی.
تیغ تو آینهء روی نجاح است و ظفر
ذات تو واسطهء عقد شهور است و سنین.
سلمان ساوجی.
و رجوع به واسطه العقد شود.
صوری که اوست واسطهء عقد اهل فضل
هر نکته از عبارت او جوهر ثمین.سوزنی.
ای سر گره از تو عقد جانرا
بل واسطه عقد آن جهان را.خاقانی.
تیغ تو آینهء روی نجاح است و ظفر
ذات تو واسطهء عقد شهور است و سنین.
سلمان ساوجی.
و رجوع به واسطه العقد شود.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول