واژغ
[ژَ / ژُ] (اِ)(1) آنچه از درخت خرما ببرند و بضم اول نیز درست است و به این معنی با زای هوز هم گفته اند. (برهان) (ناظم الاطباء). || آنچه بدان تاک انگور را بندند و به این معنی با رای قرشت هم به نظر آمده است. (برهان). || ریسمان که از لیف خرمابن سازند. (ناظم الاطباء).
(1) - «و» ظاهراً جزء کلمه نیست. اصل «آژغ» = «آزغ» است. رجوع شود به «اژغ» و «ازغ». در لغت فرس چ اقبال ص 240 آمده: «ازغ شاخ درخت باشد بوشکور گوید :
سوی آسمان کردش آن مرد روی
بگفت ای خدا این تن من بشوی
از این آژغان پاک کن مرمرا
همه آفرین زآفرینش ترا».
در حاشیه نوشته اند این لغت فقط در نسخهء نخجوانی نیست. در نسخهء نخجوانی: آژغها، تصحیح متن قیاسی است. علامه دهخدا نوشته اند: «تصحیح قیاسی صحیح نیست کلمه «اژغ» است بفتح همزه و سکون ژی «اژغها» جمع آن». ولی ممکن است واژغ = اژغ باشد. (قس وارن = آرن. وارنج = آرنج) ولی محتاج به شاهد است.
(1) - «و» ظاهراً جزء کلمه نیست. اصل «آژغ» = «آزغ» است. رجوع شود به «اژغ» و «ازغ». در لغت فرس چ اقبال ص 240 آمده: «ازغ شاخ درخت باشد بوشکور گوید :
سوی آسمان کردش آن مرد روی
بگفت ای خدا این تن من بشوی
از این آژغان پاک کن مرمرا
همه آفرین زآفرینش ترا».
در حاشیه نوشته اند این لغت فقط در نسخهء نخجوانی نیست. در نسخهء نخجوانی: آژغها، تصحیح متن قیاسی است. علامه دهخدا نوشته اند: «تصحیح قیاسی صحیح نیست کلمه «اژغ» است بفتح همزه و سکون ژی «اژغها» جمع آن». ولی ممکن است واژغ = اژغ باشد. (قس وارن = آرن. وارنج = آرنج) ولی محتاج به شاهد است.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول