وارهیدن
[رَ دَ] (مص مرکب) خلاص شدن. رها شدن. (ناظم الاطباء). وارستن. آزاد شدن. خلاص یافتن. بازرهیدن :
سال دیگر گر توانم وارهید
از مهمات آن طرف خواهم دوید.مولوی.
نه سحابش ره زند خود نه غروب
وارهید او از فراق سینه کوب.مولوی.
تا از این طوفان بیداری و هوش
وارهیدی این ضمیر و چشم و گوش.
مولوی.
گردنش بشکست و مغز وی درید
جان ما از قید و محنت وارهید.مولوی.
وارهیدند از جهان پیچ پیچ
کس نگرید بر فوات هیچ هیچ.مولوی.
تا ز سکسک وارهد خوش پی شود
شیره را زندان کنی تا می شود.مولوی.
تا از این گرداب دوران وارهی
بر سر گنج وصالم پا نهی.مولوی.
که دعائی همتی تا وارهم
تا از این بند نهان بیرون جهم.مولوی.
سال دیگر گر توانم وارهید
از مهمات آن طرف خواهم دوید.مولوی.
نه سحابش ره زند خود نه غروب
وارهید او از فراق سینه کوب.مولوی.
تا از این طوفان بیداری و هوش
وارهیدی این ضمیر و چشم و گوش.
مولوی.
گردنش بشکست و مغز وی درید
جان ما از قید و محنت وارهید.مولوی.
وارهیدند از جهان پیچ پیچ
کس نگرید بر فوات هیچ هیچ.مولوی.
تا ز سکسک وارهد خوش پی شود
شیره را زندان کنی تا می شود.مولوی.
تا از این گرداب دوران وارهی
بر سر گنج وصالم پا نهی.مولوی.
که دعائی همتی تا وارهم
تا از این بند نهان بیرون جهم.مولوی.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول