اسوه
[اِ / اُسْ وَ] (ع اِ) اسوه. اسوت. پیشوا (در مهمات). (غیاث) (منتهی الارب). مقتدا. قدوه. (زمخشری). پیش رو. || خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشوائی گردد: حق سبحانه و تعالی کسوت پادشاهی و اسوت شهنشاهی حلیت احوال و زینت اعمال و افعال پادشاه گردانیده است. (سندبادنامه ص 171). || پیروی. پس روی. (ترجمان القرآن جرجانی). اقتداء. و منه: لی فی فلان اُسوه. (منتهی الارب). مایهء تأسی، نمونهء پیروی و اقتداء. سرمشق. || صبر. || آنچه بدان تسلی اندهگین گردد. ج، اِسا (اِسی)، اُسا (اُسی). (منتهی الارب).