واخوردن
[خوَرْ / خُرْ دَ] (مص مرکب)رد شدن. مردود شدن. (یادداشتهای مؤلف). || یکه خوردن. متحیر شدن. (یادداشتهای مؤلف). آگاه شدن و هوشیار گشتن در چیزی و دقت کردن در آن. (ناظم الاطباء). || کردن کاری به زحمت. || ترحم کردن. (ناظم الاطباء). || ملاقات کردن. برخوردن. (آنندراج) (بهار عجم). || غم کسی را خوردن و در فکر کسی شدن. (شعوری).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول