واتگر
[گَ] (ص مرکب) شاعر و افسانه گو. سخنور و قصه خوان. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج). از: وات + گر (پسوند شغل و مبالغه). (حاشیهء برهان چ معین). || پوستین دوز بود. (فرهنگ اسدی) (صحاح الفرس) (برهان) (رشیدی) (آنندراج) (جهانگیری) (ناظم الاطباء) :
چو پوستِ روبه بینی به خان واتگران
بدان که تهمت او دنبه ای بسر کار است(1).
رودکی (از لغت فرس اسدی).
نهاد روی به حضرت چنانکه روبه پیر
به تیم واتگران آید از در تیماس.
ابوالعباس عنبر (از لغت فرس اسدی)(2).
منت خدای را که به بازار عدل او
باز است جفت صعوه و گرگ است واتگر.
شمس فخری (معیار جمالی از فرهنگ جهانگیری).
از: وات (= پوستین) + گر (پسوند شغل و مبالغه). || (اِ) به معنی رودخانه. (رشیدی) (جهانگیری) (آنندراج). نام رودخانه ای. (برهان) (ناظم الاطباء).
(1) - این شعر به صورت زیر نیز نقل شده:
چو پوست روبه بینی به خوان [ کذا ] واتگران
بدانکه تهمت او دنبهء پسندکار است. (صحاح الفرس).
(2) - این شعر در «احوال و اشعار رودکی» سعید نفیسی ص 1059 از رودکی دانسته شده است.
چو پوستِ روبه بینی به خان واتگران
بدان که تهمت او دنبه ای بسر کار است(1).
رودکی (از لغت فرس اسدی).
نهاد روی به حضرت چنانکه روبه پیر
به تیم واتگران آید از در تیماس.
ابوالعباس عنبر (از لغت فرس اسدی)(2).
منت خدای را که به بازار عدل او
باز است جفت صعوه و گرگ است واتگر.
شمس فخری (معیار جمالی از فرهنگ جهانگیری).
از: وات (= پوستین) + گر (پسوند شغل و مبالغه). || (اِ) به معنی رودخانه. (رشیدی) (جهانگیری) (آنندراج). نام رودخانه ای. (برهان) (ناظم الاطباء).
(1) - این شعر به صورت زیر نیز نقل شده:
چو پوست روبه بینی به خوان [ کذا ] واتگران
بدانکه تهمت او دنبهء پسندکار است. (صحاح الفرس).
(2) - این شعر در «احوال و اشعار رودکی» سعید نفیسی ص 1059 از رودکی دانسته شده است.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول