وابوسیدن
[دَ] (مص مرکب) روگردان شدن و بی دماغ گشتن. (آنندراج) (از فرهنگ نظام). بیزار شدن و متنفر گشتن. (ناظم الاطباء). اعراض کردن. (غیاث اللغات) :
یحیی گل بوسه ز آن دهان تا چیدم
در باغ جهان غنچهء بدبو دیدم
با آن همه آرزو، لب لعلش را
یک مرتبه بوسیدم و وابوسیدم.
یحیی شیرازی (آنندراج و فرهنگ نظام).
|| دست از کاری کشیدن و ترک عزم کردن. (ناظم الاطباء).
یحیی گل بوسه ز آن دهان تا چیدم
در باغ جهان غنچهء بدبو دیدم
با آن همه آرزو، لب لعلش را
یک مرتبه بوسیدم و وابوسیدم.
یحیی شیرازی (آنندراج و فرهنگ نظام).
|| دست از کاری کشیدن و ترک عزم کردن. (ناظم الاطباء).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول