هین
(صوت) کلمه ای است که بجهت تأکید گویند یعنی بشتاب و زود باش. (انجمن آرا) (آنندراج). کلمه ای است به معنی زود و شتاب و تعجیل که در محل تأکید و امر گویند یعنی زود باش و بشتاب. (برهان). شتاب فرمودن است. (لغت نامهء اسدی) :
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگار می آور هین.دقیقی.
هین بگو ای فیض رحمت هین بگو ای ظل حق
هین بگو ای حرز امت هین بگو ای مقتدا.
خاقانی.
به شیرین گفت هین تا رخش تازیم
بر این پهنه زمانی گوی بازیم.نظامی.
در دلم افتاد آتش ساقیا
ساقیا آخر کجایی هین بیا.عطار.
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه.مولوی.
هین غذای دل بده ار همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی.مولوی.
مؤذن گریبان گرفتش که هین
سگ و مسجد ای فارغ از عقل و دین.
سعدی.
|| (ضمیر، اِ) این و اینک. هذا. (برهان). || گفتن. (برهان). در کردی معنی «چه گفتید» دارد. (حواشی برهان چ معین).
- هان و هین:وز این بند بگشای و بستان و ده
وز این هان و هین و از این گیر و دار.
ناصرخسرو.
چه داری جواب محمد به محشر
چو پیش آیدت هان و هین محمد.
ناصرخسرو.
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگار می آور هین.دقیقی.
هین بگو ای فیض رحمت هین بگو ای ظل حق
هین بگو ای حرز امت هین بگو ای مقتدا.
خاقانی.
به شیرین گفت هین تا رخش تازیم
بر این پهنه زمانی گوی بازیم.نظامی.
در دلم افتاد آتش ساقیا
ساقیا آخر کجایی هین بیا.عطار.
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه.مولوی.
هین غذای دل بده ار همدلی
رو بجو اقبال را از مقبلی.مولوی.
مؤذن گریبان گرفتش که هین
سگ و مسجد ای فارغ از عقل و دین.
سعدی.
|| (ضمیر، اِ) این و اینک. هذا. (برهان). || گفتن. (برهان). در کردی معنی «چه گفتید» دارد. (حواشی برهان چ معین).
- هان و هین:وز این بند بگشای و بستان و ده
وز این هان و هین و از این گیر و دار.
ناصرخسرو.
چه داری جواب محمد به محشر
چو پیش آیدت هان و هین محمد.
ناصرخسرو.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول