هوادار
[هَ] (نف مرکب) هواخواه. (آنندراج). دوست. طرفدار. مساعد. معاضد. (یادداشت بخط مؤلف) :
چو هم دل بود او را هم درم بود
هوادار و هواخواهش نه کم بود.
فخرالدین اسعد.
هرکه طلبکار اوست روی نتابد به تیغ
وآنکه هوادار اوست بازنگردد به تیر.
سعدی.
هوادار نکورویان نیندیشد ز بدگویان
بیا گر روی آن داری که طعنت در قفا ماند.
سعدی.
می سوزد و همچنان هوادار
می میرد و همچنان دعاگوست.سعدی.
از صبا هر دم مشام جان معطر می شود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است.
حافظ.
|| عاشق. شیفته. دلداده :
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویی است
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد.حافظ.
زلف دل دزدش، صبا را بند بر گردن نهاد
با هواداران رهرو حیلهء هندو ببین.حافظ.
چو هم دل بود او را هم درم بود
هوادار و هواخواهش نه کم بود.
فخرالدین اسعد.
هرکه طلبکار اوست روی نتابد به تیغ
وآنکه هوادار اوست بازنگردد به تیر.
سعدی.
هوادار نکورویان نیندیشد ز بدگویان
بیا گر روی آن داری که طعنت در قفا ماند.
سعدی.
می سوزد و همچنان هوادار
می میرد و همچنان دعاگوست.سعدی.
از صبا هر دم مشام جان معطر می شود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است.
حافظ.
|| عاشق. شیفته. دلداده :
مرغ دل باز هوادار کمان ابرویی است
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد.حافظ.
زلف دل دزدش، صبا را بند بر گردن نهاد
با هواداران رهرو حیلهء هندو ببین.حافظ.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول