هنری
[هُ نَ] (ص نسبی) اهل هنر. هنرمند. هنرور :
خواجهء سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.فرخی.
آن هنری خواجهء جلیل چو دریاست
با هنر بیشمار و گوهر بی عد.منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.خاقانی.
|| دلیر : سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).
خواجهء سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.فرخی.
آن هنری خواجهء جلیل چو دریاست
با هنر بیشمار و گوهر بی عد.منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.خاقانی.
|| دلیر : سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول