همگی
[هَ مَ / مِ] (ضمیر مبهم، ق) تمامی و همه. (از غیاث). جملگی. ک. یکسر. یکسره. (یادداشت مؤلف) : جبرئیل بیامد و پری بزد قصر ملک و همهء حشم را بر زمین فروبرد و همگی هلاک شدند. (قصص الانبیاء).
خیز نظامی نه گه خفتن است
وقت به ترک همگی گفتن است.نظامی.
شاه بدان صید چنان صید شد
که ش همگی بستهء آن قید شد.نظامی.
خیز نظامی نه گه خفتن است
وقت به ترک همگی گفتن است.نظامی.
شاه بدان صید چنان صید شد
که ش همگی بستهء آن قید شد.نظامی.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول