هم تگ
[هَ تَ] (ص مرکب) رفیق و همراه. (برهان) :
نام او هم تگ است با تقدیر
گام او همره است با تیسیر.سنائی.
چو مرکب گرم کرد از پیش یاران
برون افتاد از آن هم تگ سواران.نظامی.
|| هم دو. هم سرعت. دارای شتاب برابر در دویدن :
در فکرت اعمال هنر همدل اسرار
بر ساحت میدان خرد هم تگ اوهام.
مسعودسعد.
که با شبدیز کس هم تگ نباشد
جز این گلگون اگر بدرگ نباشد.نظامی.
گوی برده ز هم تگان طللش
برده گوی از همه تنش کفلش.نظامی.
چو مرکب گرم کرد از پیش یاران
برون افتاد از آن هم تگ سواران.نظامی.
کودکان چون نام بازی بشنوند
جمله با خرگور هم تگ میشوند.مولوی.
نام او هم تگ است با تقدیر
گام او همره است با تیسیر.سنائی.
چو مرکب گرم کرد از پیش یاران
برون افتاد از آن هم تگ سواران.نظامی.
|| هم دو. هم سرعت. دارای شتاب برابر در دویدن :
در فکرت اعمال هنر همدل اسرار
بر ساحت میدان خرد هم تگ اوهام.
مسعودسعد.
که با شبدیز کس هم تگ نباشد
جز این گلگون اگر بدرگ نباشد.نظامی.
گوی برده ز هم تگان طللش
برده گوی از همه تنش کفلش.نظامی.
چو مرکب گرم کرد از پیش یاران
برون افتاد از آن هم تگ سواران.نظامی.
کودکان چون نام بازی بشنوند
جمله با خرگور هم تگ میشوند.مولوی.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول