هم بستر
[هَ بِ تَ] (ص مرکب) همخواب. (آنندراج). ضجیع. مضاجع. (یادداشت مؤلف). همسر. هم بالین :
ملک پنداشت کآن هم بستر او
کنیزک شمع دارد شکّر او.نظامی.
گل بر شاخسار سبز و تر هم بستر خار. (جهانگشای جوینی).
ملک پنداشت کآن هم بستر او
کنیزک شمع دارد شکّر او.نظامی.
گل بر شاخسار سبز و تر هم بستر خار. (جهانگشای جوینی).
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول