هلالی

معنی هلالی
[هِ] (ص نسبی) منسوب به هلال. || به شکل هلال. کمانی. خمیده :
خوش بخندم چو زلف او بینم
چونکه شکلش هلالی افتاده ست.خاقانی.
وآن چون هلالی چوب دف شیدا شده خم کرده کف
ما خون صافی را به کف از حلق شیدا ریخته.
خاقانی.
گره بگشای زابروی هلالی
خزینه پرگهر کن خانه خالی.نظامی.
چو بدر از جیب گردون سر برآورد
زمین عطف هلالی بر سر آورد.نظامی.
به عید آرای ابروی هلالی
ندیدش کس که جان نسپرد حالی.نظامی.
نمایندت به هم خلقی به انگشت
چو بینند آن دو ابروی هلالی.سعدی.
رجوع به هلال شود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.