هل
[هِ] (اِ) هیل. هیل بویا. خیر بویا. قاقلهء صغار. قرامومق. کارداموم(1). (یادداشتهای مؤلف). گیاهی است از تیرهء زنجبیلی ها و دانه هایش از ادویهء معطر است. (از حواشی معین بر برهان قاطع).
- هل پوچ؛ هیچ چیز. کم ارزش: دریغ از یک هل پوچ؛ دریغ از چیز کم ارزشی که در فلان مورد مصرف کنی.
-امثال: دوست دوست را یاد کند یک هل پوچ ؛ مثلی است به این معنی که محبت واقعی را با چیز کمی میتوان اظهار کرد.
.
(فرانسوی)
(1) - Cardamome
- هل پوچ؛ هیچ چیز. کم ارزش: دریغ از یک هل پوچ؛ دریغ از چیز کم ارزشی که در فلان مورد مصرف کنی.
-امثال: دوست دوست را یاد کند یک هل پوچ ؛ مثلی است به این معنی که محبت واقعی را با چیز کمی میتوان اظهار کرد.
.
(فرانسوی)
(1) - Cardamome
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول