هضم
[هَ ضَ] (ع مص) باریک شدن شکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || درآمده شکم گردیدن. (منتهی الارب). || باریک گردیدن تهیگاه. به هم درآمدن پهلو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || راست گشتن استخوان پهلوی اسب و منضم گردیدن اعلای شکم آن، و آن عیب است. || (اِ) نوعی از خوشبو. ج، اهضام. (منتهی الارب).