هر
[هِ رر] (ع مص) راندن گوسپند را. (منتهی الارب). || خواندن گوسپند را به سوی آب. منه المثل: لایعرف الهر من البر؛ یعنی او نمی شناسد رنج رسان را از راحت رسان یا فرق نمی کند خواندن گوسپند را از راندن. (منتهی الارب). معنی مثل این است که کار آن را که بر وی هجوم می آورد از آنکه بدو نیکویی می کند فرق نمیگذارد. (اقرب الموارد). || (اِ) گربه. ج، هِرَرَه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
-امثال: هو اثقف من هر . (منتهی الارب).
|| مکروه از هرچیزی. (منتهی الارب). || آواز راندن شتر یا خواندن آن به سوی آب. (اقرب الموارد).
-امثال: هو اثقف من هر . (منتهی الارب).
|| مکروه از هرچیزی. (منتهی الارب). || آواز راندن شتر یا خواندن آن به سوی آب. (اقرب الموارد).