هجو

معنی هجو
[هَجْوْ] (ع مص) نکوهیدن. (منتهی الارب). شمردن معایب کسی. (اقرب الموارد). عیب کردن. (اقرب الموارد). || دشنام دادن کسی را به شعر. (منتهی الارب). هجا. بد گفتن. (یادداشت به خط مؤلف). شتم. (اقرب الموارد) : شاهنامه به نام او رها کن و هجو او به من ده تا بشویم. (چهارمقاله).
در همه دیوان من دو هجو نبینی
در همه گلزار خلد خار نیابی.خاقانی.
- هجو کردن؛ بدگویی کردن. هجا گفتن. (یادداشت به خط مؤلف).
- هجو گفتن؛ هجو کردن :
هر که ترا هجو گفت و هجو ترا خواند
روز شهادت زبان او نشود گنگ.منجیک.
مادحت گر هجو گوید برملا
روزها سوزد دلت زآن سوزها.مولوی.
رجوع به هجا شود. || شمردن حروف با اسماء آنها. (اقرب الموارد). تهجی. هجی کردن. || بد شمردن زن صحبت شوی خود را. (اقرب الموارد). || (اِ) در تداول عوام فارسی زبانان به معنی سخن بی هده و پوچ نیز به کار رود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.