هتک
[هَ] (ع مص) دریدن پرده و مانند آن را: هتک الستر هتکا؛ پاره کرد آن پرده را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (منتهی الارب). پرده دریدن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || کشیدن و از جای کندن پرده و مانند آن. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). || شکافتن جزوی از پرده و امثال آن به جهت آشکار ساختن ماورای آن. انکشاف. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (منتهی الارب). || به درازا بریدن جامه. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد): هتکت الثوب؛ شکافتم آن جامه را به درازا. (ناظم الاطباء). || مجازاً رسوا کردن. مفتضح ساختن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه): هتک الله سترالفاجر؛ مفتضح کرد خدا آن فاجر را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هتک عرش؛ خوار و ذلیل گردیدن. بی عزت و حرمت شدن: هتک عرش فلان؛ خوار و ذلیل گردید فلان. (ناظم الاطباء). هُتِکَ عرشه؛ حرمت و عزتش از بین رفت. (معجم متن اللغه). || (اصطلاح پزشکی) تفرق اتصال که اندرعضله افتد بر کنارهء عضله. (ذخیرهء خوارزمشاهی). تفرق اتصال یکون فی طرف العضله. (بحرالجواهر). جدایی پیوستگیهایی که بین اطراف عضلات است. (کشاف اصطلاحات الفنون).