هاتف
[تِ] (ع ص) آوازدهنده. خواننده. (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات). آوازکننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آوازدهنده ای که خود او را نبینی. بانگ دهنده :
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری، نزد رامشگری.منوچهری.
مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب
کز این رواق طنینی که می رود دریاب.
خاقانی.
عارفان نظری را فدا اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندا اینجا شنوند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص100).
هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهد
کاین دامگه نه جای امان است، الامان.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص315).
هر زمان از هاتفی آواز می آید ترا
کاندر این مرکز دل خرم نخواهی یافتن.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص370).
با ناقه شنو که هاتف راه
میگوید انت ناقه الله.خاقانی.
هاتف خلوت به من آواز داد
وام چنان کن که توان بازداد.نظامی.
از آن رازجویان پنهان پژوه
یکی را به خود خواند هاتف ز کوه.نظامی.
مرا چون هاتف دل دید دمساز
برآورد از رواق همت آواز.نظامی.
هاتف آن روز به من مژدهء این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص124).
هاتفی از گوشهء میخانه دوش
گفت: ببخشند گنه، می بنوش.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص192).
|| ستاینده و ستایش کننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامش بری، نزد رامشگری.منوچهری.
مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب
کز این رواق طنینی که می رود دریاب.
خاقانی.
عارفان نظری را فدا اینجا خواهند
هاتفان سحری را ندا اینجا شنوند.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص100).
هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهد
کاین دامگه نه جای امان است، الامان.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص315).
هر زمان از هاتفی آواز می آید ترا
کاندر این مرکز دل خرم نخواهی یافتن.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص370).
با ناقه شنو که هاتف راه
میگوید انت ناقه الله.خاقانی.
هاتف خلوت به من آواز داد
وام چنان کن که توان بازداد.نظامی.
از آن رازجویان پنهان پژوه
یکی را به خود خواند هاتف ز کوه.نظامی.
مرا چون هاتف دل دید دمساز
برآورد از رواق همت آواز.نظامی.
هاتف آن روز به من مژدهء این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص124).
هاتفی از گوشهء میخانه دوش
گفت: ببخشند گنه، می بنوش.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص192).
|| ستاینده و ستایش کننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).